sara banoo

سارا بانو هستم

1395/5/25 22:35
نویسنده : negin
38 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.  

من مریض شدم و مجبور شدم برم بیمارستان اولش که اینطور نبود.

خب بزارید بگم چی شد رفتم بیمارستان:

یک روز انگشت اشاره دست راستمو گرفتن  بعد این  زخمی شد و منم عاشق خاک :D

رفتم خاک بازی کردم و دستم عفونت کرده بود و دستم خیلی درد میکرد البته من که میگفتم بهشون ولی اونا فکر میکردن که کنار مماخم داره میسوزه .

رفتم پیش دکتر نظام ابادی اون  با سر سرنگ  چند تا  سوراخ رو انگشتام گذاشت و فشار داد و عفونت ها اومدن بیرون  .

البته خدمتتون عرض کمم که من از دکتر میترسم  و وقتی که دکتر میبینم با تمام توانم  جیغ میکشم .

روز بعدش دوباره دستم پر میشه می برنم پیش دکتر دکتر میگه بدینش دست یک جراح از پایین بی حسش کنه و چند تا سوراخ کنه و فشار بده تا عفونت ها بیان .

بابا محمودم داخل بیمارستان کار میکنه یک همکاری داشت  این همکارش پرستار بازنشسته بوده وبابامحمودم منو میبره بیش اون خانوم پرستاره خانوم پرستاره منو میبره توی اتاق ویک بلایی سر انگشت بیچارم میاره که کلا داغون میشه ...

ببخشید خاله نگینم بخاطر من اعصابش خورده و حال تایپ نداره به امید خدا وقتی خوب شدم خاله نگین جبران کنه و خاطراتمو بنویسه...

ادامه دارد ............وقت تمام

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به sara banoo می باشد