من سارا خانوم هستم
من سارا خانوم هستم سلام من سارا خانوم هستم و میخوام خاطراتم رو براتون بنویسم ولی سواد ندارم .....
ولی خاله نگینم قول داده تا وقتی من بزرگ میشم و سواد یاد بگیرم از زبون من براتون خاطره هامو بگه ....
من 2 سال و 1 ماه دارم که 15 ماه پیش هم تولدم بود .
روز تولدم خیلی خوشحال بودم و خاله نگین اومده بود کمک مامانم تا باهم خونه رو تمیز کنند البته خاله نگین که خیلی تمیز نکرد و بیشتر مراقب من بود تا خراب کاری ن
نکنم و کلی هم از دستم حرص خورد ما با جارو برقی مامانی با خاله نگین ماشین بازی کردیم من روی جارو برقی مینشستم و خاله جونم هلم میداد .
ساعت چندی بود که مامان ژینوس و دایی محمد علی و خاله رقیه اومدن پیشم .
خاله رقیه ام 6 سالشه و دایی محمدعلی 9 سال .
خاله نگینم هم در اصل دخمل عموی مامانمه ولی چون خیلی نزدیکه بهم و خیلی دوستش دارم بهش میگم خاله .
از خواب که بیدار شدن دیدم خاله نگین داره سالاد الویه های جشن رو اماده میکنه توی دلم گفتم چه شود سالاد الویه ای که خاله جون درستش کنه .:(
بابا فرشیدم رفت دنبال غزل و بهزاد دختر دایی و پسر دایی ام .
غزل و بهزاد دخترو پسر دایی هادی هستن .
والبته که بگم خدمتتون :من بجه اول مامان و بابام نوه بزرگ خانواده بابا فرشیدم هستم .
بعد از اون که بهزاد اینا اومن بابا فرشیدم رفت دنبال مامان آذرم اینا کلا اکن روز بابا فرشیدم تاکسی شده بود .
و اونا رفتن کیکمو از شیرینی فروشی مسعود خریدن کیکم خیلی خوشگل بود روش بره ناقلا گذاشته بودن .
زن دایی راحیل مامان غزل و بهزاد و بردیا وهلناس برای تولدم اومده بود
مامان بزرگ (مامان بزرگ بابام و مامانم)اومده بود
مامان فاطمه(مامان بزرگ مامانم)اومده بود
مامان آذر(مامان بابا فرشید)
عمه آبجی (عمه آرزو)
عمه افسون
خاله نگینم
مامان ژینوس(مامان مامان نادیا)
دایی محمد علی
خاله رقیه
غزل
بهزاد
بردیا
هلنا
اینا همه واسه تولدم اومدن و برام کادو آوردن :
خاله نگین :دوتا لباس خوشگل واسم آورد .
مامان بزرگ :500 تومان پول داد
مامان بابام :برام النگو خریدن
مامان آذر و بابا محمود وعمه ابجی :100 تومن پول دادن
مامان فاطمه :30 تومان پول داد .
عمه افسون :50 تومان پول داد
زن دایی:40 تومان پول داد
مامان ژینوس :یک سینی خوشگل برام هدیه آورد .
عمو افشین :50 تومان پول بهم داد
دایی امین :50 تومن پول بهم داد .
اینم از کادو های من ....
ادامه دارد.......
